پرگار صبر

ساخت وبلاگ

پرگار صبر

در شام وحلب عده ای بودندکه پرگار گرفتند

جوزا،سرطان چون اسدوسنبله دركارگرفتند

هر روزی یکی را به بهانه بزدندبر نوک خنجر

با تیغ و جفا خرد و کلان یک سره آزار گرفتند

فرزانه ای تا آمدو یک روزی گذری کرد زبازار

آن پیرزبان بسته مارابه یکباره برگبار گرفتند

هریک سخن ونکته ای راگفت دراصرارواقرار

اندیشه فرزانه فرهیخته راسخره بدستارگرفتند

در جمع دل آزار محل رفت و بدینکارخطر کرد

گويا كه چنين جمع بلا طعمه اي انگار گرفتند

لب بسته نگاهی گذرا کردو لیکن بمزاح گفت

گویی که مرا جمع کلاغانی به قار قار گرفتند

گویی نَبُوَد راه فرار در گذر از جمعی خطا کار

انگارمراباملخ چاق وخپل زنده به منقارگرفتند

هرجمله برآمد ز دهن باره ای و اوبدفاع گفت

پس پابه پاآمدوهریک نظروهدیه باجبارگرفتند

تااینکه یکی بین گروه خوش به مذاق اونیامد

ره برگذرش بسته واین خرده به دیوار گرفتند

ناگه به چنین حالتی او نکته ای تدبیر بسرکرد

این حیلت و تزویر که چونان لب طرار گرفتند

شدمواجهه لحظه ای این ادیب مابالب خندان

چون جمع بلا دور و برش راهمه اشرارگرفتند

باخنده ای رندانه ره افتاد چنین تاوسط شهر

هریک سخنی نکته به فریاد و در جار گرفتند

نعلین بدرآوردوچنین تاج وعصایش بزمین زد

مویش همه افشان شدوازبادو بهنجارگرفتند

آن ادیب خوش فکر و زبان وادب آموز فداکار

درمرکزمیدانی نشست دوروبرش رابیکبارگرفتند

مویش چه کشیدند وزدندبرسرآن پیرچه بسیار

لیکن سخن و جمله ای هرگز نه انگار گرفتند

برنقطه ای چون خیره شدوفاصله درلایتناهی

هرجرعه ز ظن نائره ای جمع خطا کار گرفتند

هریک بخطانکته ای گفتند زدندبرسر هم ساز

ازدادوهوارسخن سردنه گرعبرت رفتارگرفتند

تابرسر فرزانه پریدند به یکدیگروگشتندفدائی

از بس که به یکدگر رجز گفته و اظهار گرفتند

پس یکی بزد بر رخ آن دگر که گفتا به عملکرد

هرجسم نحیف مال منست وهمه گفتارگرفتند

از قسمت اش ارباب ادب فتنه زتسهیم بپاشد

پس جمله شداختلاف وبَد هلهله بسیارگرفتند

هر آنچه بگفتند که صلاحش نبود مذبحه کردن

ازبهرجهالت سخن اهل نظررانه خریدارگرفتند

پس یکا یک آنجا بسر هم بزدند وجان سپردند

این چوب ادب از سر فرزانه ای بیدار گرفتند

تدبیر چنین کرد که او دور شد از ورطه درگیر

هریک به جفا در سرخود غرور و افکار گرفتند

مردم همگی جمع بدندبهت زده حاضر و ناظر

درسی که از‌آن رند زبان بسته هوشیار گرفتند

اینک تو ز اطلس بشنو ، ای ادب آموز خردمند

تدبیرنما در برآن عده تو را به خط بردار گرفتند

درگیرمشوتوباچنين جمع که گويد سخن سب

چون عقل مریضان همه رااینگونه تیمار گرفتند

شان تو نباشد به دهن كردن هر فاجر و  بدكار

آن جمع بلارابنگربين چه ثمن برسر بازارگرفتند

جمع مورخ

تاریخ :  1392/09/15

ساعت: 21:20

برگزیده از کتاب مثنوی دلجویی رساله قیل و قال

سروده های عباس خداخواه

+ نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت 17:31 توسط شاعر: عباس خداخواه  | 

تدبیر نیک...
ما را در سایت تدبیر نیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghiloghal بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 12 ارديبهشت 1397 ساعت: 22:14